آیا گوشکردنِ موسیقی باعثِ بهبودِ کارکرد میشود؟
به تعدادِ آدمهایی روی زمین پاسخهای متفاوتی به این سوال وجود دارد. برخی به آهنگهایِ کلاسیک علاقه دارند، برخی جاز، برخی سکوت را ترجیح میدهند و حتی برخی سروصدایِ یک کافیشاپِ شلوغ را دوست دارند.
فلان ویدیو در یوتیوب آهنگی گذاشته که ادعا میکند با شنیدنِ آن هوشِتان زیاد میشود یا برخی از اپلیکیشنها که ادعا میکنند حالاتِ شناختیِ شما را تحتِ تأثیر قرار میدهند.» اما آیا پشتِ این همه ادعا، دلایلِ دقیقِ علمی هست؟
دانشمندان، سالها به بررسیِ تأثیرِ موسیقی بر مغز علاقه نشان دادهاند و مطالعاتِ اخیر، تلاشی برای پاسخ به این سوال بوده که اساساً آیا موسیقی تأثیری بر عملکردهایِ شناختی و بهرهوریِ ما دارد؟
در این مقاله قصد داریم با کندوکاوی در پژوهشهایِ علمی بفهمیم که تحتِ چه شرایطی میتوانیم برای کارکردِ بهتر، همزمان با کار، موسیقی گوش کنیم. همچنین گذری خواهیم داشت بر تأثیرِ صداهایِ پسزمینه مانند نویز و صداهایِ طبیعت بر عملکردِ مغز و شواهدِ جذابِ علمِ عصبشناسی که مهرِ تأییدی بر این یافتههاست.
تأثیرِ موسیقی بر افزایشِ بهرهوری و بهبودِ عملکردهایِ شناختی، موضوعِ جدیدی نیست. احتمالاً «تأثیرِ موتسارت (Mozart Effect)» را شنیدهاید که بر مبنایِ مطالعهای در سالِ ۱۹۹۳ بیان میدارد گوش کردن به موسیقیِ موتسارت پیش از پاسخ به سوالاتِ «استدلالِ فضایی-زمانی» در آزمون ضریبِ هوشی (IQ)، باعثِ بهبودِ نتایجِ آزمون میشود.
این مطالعه زمینهسازِ پایهریزیِ صنعتی شد که ادعا میکرد اگر کودکان را در معرضِ موسیقیِ موتسارت قرار دهیم به نوابغ تبدیل میشوند. حتی بر مبنایِ این تحقیق، زل میلر، قانونگذارِ جورجیا، پیشنهاد کرد با تولدِ هر نوزاد، لوحِ فشردهای از آهنگهای موتسارت اهدا شود.
ولی از قرارِ معلوم، تأثیرِ موتسارت بیشتر یک چیزِ ساختگی و جعلی بود. مطالعهای در سال ۱۹۹۹ در نشریهٔ جهانیِ نیچر نشان داد که بهبودِ وظایفِ شناختی، ناشی از بهبودِ حس و حال در اثر گوشکردنِ موسیقیِ موتسارت است. یعنی موتسارت مردم را شاد میکند و این شادی است که باعثِ بهبودِ عملکردِ آنها میشود. طبقِ یک فراتحلیل (با تیترِ عجیبِ “Mozart effect–Shmozart effect”) نشان داد که حتی بهبودهایِ شناختیِ حاصل، بسیار کم و تقریباً صفر است.
ولی بیشترِ ما موتسارت یا هر نوعِ موسیقیِ دیگر را نه قبل از کار بلکه در حینِ کار گوش میکنیم. این کار را به این خاطر میکنیم که از شرِ صدایِ اطرافیان خلاص شویم یا به عبارتی در لاکِ خودمان فرو برویم. با این اوصاف علم در این باره چه میگوید؟
در مطالعهٔ اخیری، ۵۶ مهندسِ نرمافزار، در دو حال، زیرنظر گرفته شدند. ابتدا زمانی که در حینِ کار هیچ موسیقی و صدایی پخش نشد و سپس زمانی که همزمان با کار، انواعِ مختلف موسیقی پخش شد. طبقِ نتایجِ این مطالعه، موسیقی هم باعث افزایشِ کیفیتِ کار میشود و هم حسوحالِ ما را بهبود میدهد. به بیانِ دیگر، موسیقی باعث شادمانیِ بیشتر (همانندِ تأثیر موتسارت) و به تبعِ آن بهبودِ کیفیتِ کار آنها شد.
طبقِ چیزی که منتقدانِ اثر موتسارت، دو دهه قبل به آن اشاره کردند، موسیقی به این دلیل بهرهوریِ ما را افزایش میدهد که حسوحالمان را بهتر میکند؛ ولی آیا فرقی هم میکند؟ آیا جز این است که گوشکردنِ موسیقی باعثِ افزایش و بهبودِ عملکرد میشود؟ نتایج مطالعاتِ اخیر، بسیار بیشتر از تأثیرِ موتسارت در دههٔ ۹۰ به ما اطلاعات میدهد. طبقِ مطالعهٔ کوچکی (روی ۸ نفر)، گوشکردنِ موسیقیِ باروک در حینِ مطالعه میتواند باعثِ افزایشِ نشاط و تمرکز شود. مطالعهٔ دیگری نشان داد که گوشکردنِ موسیقیِ پسزمینه هنگامِ انجام کارهایِ تکراری باعثِ افزایشِ بهرهوری میشود.
این سه مطالعه گرچه فاقدِ هرگونه اجماعِ علمی بوده ولی آنطور که پیداست موسیقی روی بهرهوریِ ما اثر میگذارد. ولی این موضوع سوالاتِ جالبی را مطرح میکند. کدام نوع موسیقی باعثِ بیشترینِ سطحِ بهرهوری میشود؟ و کدام فعالیتها را با بیشترین یا کمترین سطحِ تناسب میتوان همزمان با گوشکردنِ موسیقی انجام داد؟
تمامِ محققان در موضوعِ حاضر رویِ یک چیز اتفاقِ نظر دارند: تأثیرِ موسیقی روی تمرکز و بهرهوری، وابسته به این است که شنونده تا چه میزان واقعاً از شنیدنِ آن لذت میبرد.
در مطالعهٔ کوچکی (روی ۳۰ نفر) مشخص شد که گوش کردنِ موسیقیِ موردعلاقه باعث افزایش بهرهوری میشود. بنابراین نکتهٔ اول این است که به آنچه میشنوید علاقه داشته باشید. البته هر یک از ما سلیقهٔ متفاوتی داریم. (مثلاً خودم موسیقیِ فیلمِ فراماشین را زیاد گوش میکنم.) اما آیا علم پیشنهادی دارد که چه ژانرهایی بهتر از بقیه عمل میکنند؟
پژوهشهایِ زیادی رویِ انواع مختلفِ موسیقی از ژانرِ باروک گرفته تا امبینت صورت گرفته و طبقِ این تحقیقات، ژانرِ مشخصی وجود ندارد که بتوان بهعنوانِ بهترین ژانر به همه معرفی کرد. ولی برخی از مطالعات به طورِ قطعی نشان دادهاند که چه آهنگهایی را نمیتوانیم گوش کنیم.
مطالعهای نشان داده است که گوش کردنِ آهنگهای مشهورِ وُکال میتواند باعثِ کاهشِ عملکرد شود. اساساً گوشکردنِ آهنگهایی که از قبل شنیدهاید و لیریکِ آن را میفهمید میتواند باعثِ حواسپرتی شود. در حقیقت، گوش کردنِ ترانههایِ شلوغِ پاپ حتی میتواند در شمارِ فعالیتهای «چندوظیفگی (multitasking)» قرار گیرد که با شواهدِ روبهرشدی اثرِ منفیِ آن روی بهرهوری به اثبات رسیده است. مطالعهٔ وسیعی رویِ ۳۳۴ دانشآموزِ دبیرستانی صورت گرفت. به این صورت که از همهٔ آنها یک تست درکِ مطلبِ استاندارد گرفته شد؛ یکبار در حالتِ سکوت و یکبار در حالِ پخشِ بهترین ترکهایِ بیلبوردچارت (نامِ یک سایت است). جایِ تعجب نبود که تیلور سوئیفت (و دیگر خوانندهها) باعثِ کاهشِ نمراتِ دانشآموزان شدند.
نتیجهٔ نهایی: به آهنگهایِ موردعلاقهٔ خود گوش کنید به شرطی که خیلی برایِ شما آشنا نباشند یا لیریکِ زیاد و شلوغی نداشته باشد.
اولین شغلِ من بعد از دانشگاه، بررسیِ کیفیتِ توضیحاتی بود که غیرانگلیسیزبانها برای اپلیکیشنهای موبایلیِ خود مینوشتند. کارِ خستهکنندهای است و واقعاً اینطور هم بود. برای تحملِ هشت ساعت خرحمالی مجبور بودم آهنگ گوش کنم.
ولی همهٔ کارها شبیهِ هم نیستند. فعالیتهایِ تکراری، تمرکزِ متفاوتی از فعالیتهایی مثل نوشتنِ یک پستِ وبلاگی لازم دارند. بنابراین هر یک از این کارها به انواعِ مختلفی موسیقی نیاز دارند و در مواردی شاید اصلاً لازم باشد هیچ موسیقیای پخش نکنید. مطالعاتِ متعددی، از جمله مطالعهای از نشریهٔ مهارتهای تفکر و خلاقیت (Thinking Skills and Creativity) و این مطالعه از نشریهٔ روانشناسیِ موسیقی (Psychology of Music) نشان دادهاند که آهنگهایِ پیچیده و شلوغ میتوانند در انجامِ فعالیتهایی مثلِ درک مطلب که به درجهٔ بالایی از تمرکز نیاز دارند تداخل و حواسپرتی ایجاد کنند.
بسیاری از پژوهشها که اذعان بر تأثیرِ بسیار مثبتِ موسیقی دارند، منظورشان از کار، فعالیتهایِ تکراری است و این یافتهٔ جالبی است. اگر شغلتان خستهکننده و تکراری است، گوشکردنِ آهنگهایِ ژانرِ upbeat و آهنگهایِ پیچیده کمک میکند تا هوشیار و باانگیزه بمانید و به فعالیتِ خود ادامه دهید. اگر شغلِ شما نیازمندِ خلاقیت و حل مسائلِ سخت است، گوش کردنِ آهنگهای آرام و با تمپویِ آهسته میتواند مانع از حواسپرتی و چندوظیفگیِ ذهن شود.
بنابراین فعالیتهایِ متفاوت به بخشهای متفاوتی از مغزِ نیاز دارند که به نوبهٔ خود به انواعِ متفاوتی از موسیقی نیاز خواهند داشت. شاید الان سوالتان این است که هنگامِ گوشکردنِ موسیقی، دقیقاً چه اتفاقی در مغز رخ میدهد؟
ندانستههایِ ما دربارهٔ مغز بسیار بیشتر از دانستههای ما دربارهٔ آن است؛ ولی علمِ اعصاب به یافتههایِ جالبی دربارهٔ اثرگذاریِ موسیقی رویِ حسوحال و بهرهوری رسیده است.
گوش کردنِ موسیقیای که به آن علاقه داریم باعثِ فعالسازیِ سیستمِ پاداشدهیِ مغز، خصوصاً مسیرهایِ دوپامین میشود. در مطالعهای، مغزِ شرکتکنندگانِ تحتِ آزمون، زیرِ نظر گرفته شد و معلوم شد که در لحظاتِ اوجِ لذت از موسیقی، بیشترینِ سطحِ دوپامین ترشح میشود.
دوپامین همان هورمونی است که هنگامِ مصرفِ کافئین و شکر آزاد میشود. بنابراین شاید موسیقیِ خوب، مغزِ ما را به همان شیوه «از خواب بیدار کند.» (و شاید گوش کردنِ مکررِ آهنگِ Let It Go به همان دلیلِ نوروآندوکرینولوژیکی که نوشیدنِ ونتو ماکیاتو باعثِ سردرد میشود به سردرد منجر میشود.) مطالعهٔ دیگری ادعا کرد که بخشهایی از مغز که به محرکهایی مثلِ غذا، موادِ مخدر و رابطهٔ جنسی واکنش نشان میدهند، به همان صورت به موسیقی نیز واکنش نشان میدهند.
با این رفتارِ پاداشدهی، به همان صورت که یک سگ شرطی میشود، مغزِ ما نیز شرطی میشود. مثلاً وقتی همزمان با کار سوت میزنید به مغزتان یاد دادهاید که هر وقت صدای سوت شنید، حسِ خوبی بگیرد و این را میتوان قدیمیترین ترفندِ بهرهوری دانست که در کتابها به آن اشاره شده است.
بنابراین گوش کردنِ موسیقی، هم به مغز میگوید که از خواب بیدار شو و هم روی کاری که در حالِ انجام است تمرکز کن و بعد از اتمامِ کار پاداش بگیر. مثلِ یک مربیِ همیشههمراه.
البته موسیقی فقط یکی از راههایِ خلاصی از سروصدایِ دفترِ کار است. نویزِ سفید، صداهایِ طبیعت و سایر آهنگهایِ پسزمینهٔ غیرموسیقیایی نیز بهطور چشمگیری بهعنوانِ کمکیارِ خواب و بهرهوری محبوبیت یافتهاند.
تحقیقاتِ انجام شده رویِ نویزهایِ پسزمینه به قوّتِ پژوهشهایِ صورت گرفته رویِ موسیقی نیست؛ اما با این حال سرنخهایِ جالبی را آشکار ساخته است.
در تحقیقی (با پنج آزمایشِ مجزا) مشخص شد که سطحِ متوسطی از نویزِ پسزمینه (مانندِ صدایِ یخچال یا پنکهٔ سقفی)، بهرهوری را در فعالیتهایِ خلاقانه نسبت به زمانی که هیچ صدایی پخش نمیشود افزایش میدهد. از طرفی، شدتِ زیادی از نویز باعثِ کاهشِ سطحِ بهرهوری میشود. منطقی است؛ نه؟ کافیشاپها سالهاست که محیطِ آرامی برای برانگیختنِ خلاقیتِ نویسندهها فراهم آوردهاند؛ ولی واقعیت این است که نقطهٔ مطلوب، چیزی مابین شلوغی و سکوت است.
بسیاری از اپلیکیشنهایِ محبوب، بهمنظورِ افزایشِ بهرهوری، صداهایِ طبیعت را گردآوری کردهاند؛ مثلاً صدایِ پرندگان و امواجِ اقیانوس. مزایایِ این روش بر مبنایِ نظریاتِ علمی به اثبات رسیده است. آزمایشِ کوچکی (روی ۴۰ نفر) نشان داد که افرادی که این صداها را گوش کرده بودند، سطحِ استرسِ کمتری از افرادی داشتند که هیچ چیزی گوش نکرده بودند یا حتی افرادی که به آهنگهایِ کلاسیک گوش کرده بودند. اگر کاهشِ استرس عاملِ بهبودِ بهرهوری است (این موضوع بماند برای بعد)، پس گوش سپردن به صداهایِ طبیعت میتواند به افزایشِ حجمِ کارِ ما کمک کند. و البته قدمزدن در پارک نیز اثر مشابهی دارد.
نویزهایِ امبینت برای هر کسی که با موسیقی حواسش پرت میشود یا احساساتش درگیر میشود انتخابِ مناسبی است. البته موزیسینها برخلاف ما با این مشکل روبرو هستند که وقتی چیزی را میشنوند، ناخودآگاه سعی میکنند آنالیزش کنند. برای ما مردمِ عادی که زندگیمان وابسته به موسیقی و تشخیصِ ظرائفِ آن نیست چنین مشکلی وجود ندارد.
پژوهشهایِ علمی دربارهٔ تأثیرِ موسیقی رویِ بهرهوری، زمینهٔ جذاب و شکوفایی است؛ اما خلاصهٔ اینها چیست؟ آیا باید موقعِ کار موسیقی گوش کنیم یا نه؟ اگر بله، چه نوع موسیقی؟
کاش به همین سادگی بود.
نظر به اینکه هرکسی ذائقهٔ موسیقیایی و فعالیتهای متفاوتی دارد میتوان مطالبِ قبلی را اینطور خلاصه کرد:
علمِ موسیقی و بهرهوری به یافتههایِ جالبی رسیدهاند؛ ولی به یاد داشته باشید که هنوز این تحقیقات در مراحلِ طفولیت است. مهمترین تحقیق را خودتان میتوانید انجام دهید: هنگامِ کار انواعِ مختلفِ موسیقی را تست کنید و تأثیرشان را بسنجید. حتی میتوانید فهرستی از این آهنگها را در فایلی ثبت کنید تا بتوانید هنگامِ کار گوش کنید. یا میتوانید اسپاتیفای را به نرمافزارهایِ بهرهوریتان متصل کنید.
گوشکردنِ باخ شما را به استیوجابزِ بعدی تبدیل نمیکند؛ ولی شواهد و مدارک، دالِ بر آن است که گوشکردنِ موسیقیِ مناسب میتواند به حفظِ بهرهوری و بهبودِ تمرکزِ شما کمک کند.
نظرات